سمیه372

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • همه ارتباط مجازی با امام زمان شهید 

بهتره در قضاوت کردن هر چند اطمینان به موضوع داشته باشیم الگویمان حضرت علی علیه السلام باشد

14 مرداد 1394 توسط داداشي

سلام داستان قضاوت مولا را ببینیم :
در زمان قضاوت مولا علی یکی از افراد نزد مولا آمد و خبر آورد که 2 نفر نامحرم در کوچه ای خلوت کرده اند این فرد گفت آقا بیایید ببرمتان مشاهده فرمایید و قضاوتی در مورد جرمشان کنید حضرت پرهیز داشت که آن صحنه را ببیند ولی آنها اصرار کردن که شما قاضی هستید و باید رسیدگی فرمایید که مولا به اصرارشان رفت وقتی متوجه شد که نزدیک کوچه شدند به همراهانش دستور داد که قدمی جلوتر برندارند و همانجا بایستند و علی علیه الیسلام فرمودمن به تنهایی داخل کوچه میشوم و همرا هان قبول کردند و آقا که به سر کوچه رسید چشمان مبارکشان را بست و داخل کوچه شد در این هنگام آن دو نفر از شرمشان فرار کردند .
وقتی آقا به همراهان پیوست گفتند دیدید آن گناهکاران راکه فرار کردند حالا چه حکمی برایشان اجرا میکنید ؟که حضرت فرمود: من چیزی ندیدم که حکمی هم بنویسم ,فردای آن روز همان دونفر گناهکار پیش حضرت آمدن و اظهار پشیمانی کردند و به دنبال شیوه و اخلاق مولا در قضاوت که آبرو داری کردند از ایشان تشکر کردند و شیفته و مجذوب او وآیینش شدند و به اسلام گرویدند .
پس ما هم بهتره در پیدا کردن نیمی از انسانیتمان در قضاوت کردنهایمان دقت کنیم تا به خاطر ذره ای غفلت در آن دنیا سوای اون همه برداشتهایی که داریم ,هیزم کش این و آن نباشیم ان شاءالله

 نظر دهید »

آیا پرحرفی نشانه ی اجتماعی بودن است؟؟؟؟

11 مرداد 1394 توسط داداشي

چشمامو هی بستم و از کنارش رد شدم چشماشو بست تا نبینه بدشدم پس به نام خدای رحمان و رحیم
سلام
یه نفر اوایل با حوزه که آشنا نبود برا دوست یابی دقت میکرد ببینه کدومشون بهتره, درسته همه از لحاظ معیار اینا هم سلیقه هستیم ولی این دنبال یه نفر میگشت که نردبون پیشرفت معنوی و مادی براش باشه به خاطر همین در جمع کم حرفی رو انتخاب کرد تا فقط بشنوه ببینه و انتخاب کنه که متاسفانه این دقت کار دستش داد یعنی به جایی رسید که همه به روش میگفتن خیلی کم حرفی _ اجتماعی نیستی _ خجالتی هستی ووو ……………..حتی به استادا هم این جور حرفا منتقل شد اونقدر از این حرفا اذیت شد و فکر کرده بود موجب آزار بقیه هم هست تو کلاس ادبیات با نوشته ادبی از همگی حلالیت خواست و فک کرد با این کار به حرفا شون خاتمه میده ولی سال به سال که به بچه ها اضافه میشد دیگه گوشش به این جور حرفا عادت کرده بود و موقع شنیدن اینجور حرفا از درون داغون میشد و در نهایت یه لبخند و خنده ای جواب طرف بود.
یه بارکه پای دلش رفتم و باهم حرف زدیم به من گفت آخه کم حرفی گناهه اینهمه بهم گیر میدن ؟ گفت با اینجور حرفای تکراریشون تو این چند سال شخصیتمو اونقدر ضعیف کردن که حتی نمیتونم از استاد سوالی بپرسم یا جواب درستی که میدونم نمیتونم ارائه بدم و حتی تو جمع دوستانه یا با همبحثا نمیتونم به راحتی حرفی بزنم و فقط که میشنوم متاسفانه غیر از صدای شکستن دلی یا دلهایی و صدای خورد شدن شخصیتی را نمیشنوم این صداها را در جمعی دوستانه میشنوم که حرف زدن را بسیار سهل میدانند و لی من اوایل کم حرفیم به خاطر دوستیابی بود ولی فهمیدم که دوستی جز او نخواهم یافت و با این صداهایی که شنیدم متنبه شدم و فهمیدم که در زیاده گویی فایده ای نیست و در این هنگام با خواندن روایت حضرت علی فهمیدم که حرف زدن کار سهلی نیست و باید به اصول و قوانینی پرداخته شود تا نه تنها به هنگام حرف زدن طرف را فایده رسانی ومهم اینکه طرف را با آیین درست حرف زدن آشنا کنی و همه کسان را به سوی مودب حرف زدن جذب کنی و فایده اخروی که هدر نرفتن عمر است را بر خود و شخص مقابل حاصل آوری .
میان کلامش گفتم یعنی با این حساب همه باید کم حرف باشن ؟ گفت: نه اونی که میدونه که چنته اش پر از علوم مختلفته حتی در حد خودش که یه کتاب خونده یا زیاد به جای حرف زدن الکی از اون نکات ارزنده هی بگه تا هم زکات علمی براش حساب بشه و هم دوستش نکات خوبی یاد بگیره و اگه د.وستش تو زنگیش به کار برد ثوابش به اون هم برسه البته منظورم هم این نیستا با هم کتابی حرف بزنن منظورم اینه که اگه ادم میخواد با هرکسی ارتباط برقرار کنه باید دقت کنه تو لحن صداش تو حالت چهره اش تو به کار بردن کلمات که اگه این ور اون ور بشه حتی یه کوچولو ممکنه طرف از حرفت چیزی رو درک کنه که دلش بشکنه به خاطر همین اولش گفتم که حرف زدن کار راحتی نیست .
و لبه زبان از لبه شمشیر برنده تر است و زخم زبان از زخم شمشیر بدتره و سخت تره چون زخم شمشیر بالاخره بهبود میابد ولی زخم زبان امکان داره تا آخر عمر هم بهبود نیابد پس بهتره اول در انتخاب کلمات دقت کنیم و به زیبایی کنار هم بچینیم و چاشنی از روایات قدسی و ائمه بهش اضافه کنیم و در کوره دهانمان که پخت و آماده شد بر زبان جاری کنیم که به دل هر شنونده ای بنشیند و لذت ببرد وموجب زخمی نشود و دلی نشکند که اگر دلی را شکستیم طرف حساب ما خداست همون قدرت لم یزلی که میفرماید من در قیامت از حق خودم میگذرم ولی از حق بندگانم (حق الناس ) نخواهم گذشت مگر به گذشت او پس بهتره اگه با زبانمان به کسی آزاری رساندیم حلالیت خواهیم و در حقش اسغفار کنیم تا شاید خدایش بیا مرزدمان

 نظر دهید »

سعی کن به جای پر کردن چونه چنته را پر کنی

01 مرداد 1394 توسط داداشي

خموشی به از تیز زبانیست
تیز زبانی تبر کعبه شکانیست
گزیده گوی باش و زان هم تامل بایدت
بی تا مل زگزیده گویی هم خرابکاریست
گر سخن پخته زکوره تحویل طرف دادی
فکر و دلت آزاد شود ز پشیمانی
سخن خام پسش پشیماتیست
پشیمای بسی ننگ است و دلگیری که باید روی به دلجویی
که کاری بس دشواریست

 نظر دهید »

یا الله یا رحمن یارحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک و حول حالنا الی احسن الحال

21 اسفند 1393 توسط داداشي

عیدتون فاطمی
نوروز خان هر سال فروردین ماه میاد خونه همه هم سر میزنه حالا بعضیا در روباز نمیکنن(همون کسانی ان که خداحافظی کردن با دنیا )خلاصه قبل از اومدن ایشون همه خونه تکونی میکنن تا آبروشون پیش مهمون نره و

از اونجا که نوروز خان حساسه دوست داره هرچی رو کمپلت ترو تازه ببینه .

یه روز نشستم پای حرف نوروز خان گفت: همه فکر میکنن من کیف عالمو میبرم ولی اینطور نیست گفتم چرا؟ جواب داد :نسبت به طبیعت حرفی ندارم از اینکه حیرون می مونم تو نو شدن باطنی و ظاهری درخت و

گل و سبزه ونوای بلبل تو لذت آن چنانی میگم فتبارک الله احسن الخالقین ولی نگاهم که بر میگرده به سمت بعض بشر از رفتنم پشیمون میشم چرا ؟چونکه خونه رو تزیین میکنه با چند تا مجسمه انگار بت پرسته

پولشو هدر میده و از اون ور هم فقیری ازش پول بخواد فحش بارش میکنه .

همه درو دیوار خونمون رو با آب و شوینده ها می سابیم اما دریغ از اینکه درو دیوار خونه ی دلمون زنگ زده و ریخته از بس فکر و ذکرمون شده دنیا و شدیم اسیر دنیا و دلمون رو فراموش کردیم که دلم خونه

محبوبه و از این رو باید صد برابردرجه وسواس و سلیقه رو بالا ببریم وصافکاری و نقاشی و حکاکی وآزین بندی کنیم تا فرودگاه دنجی برای فرشتگان پاک خدا بشه .

فلانی کلا وسایل خونه رو عوض میکنه اسرافکاری میکنه بعد به کرده خود افتخارم میکنه و میوه و آجیل درجه یک با هزار جنگ ودعوا تهیه میکنند فقط به خاطر رو کم کردن فامیلایشان و بچه خودشان هم انگار

در مغازه ایستاده رو به مامان میگه : به من آجیل یا موز میدی ؟یا مامانش میگه برو پی کارت اونا واسه مهمونه بعد با جیره بندی و مختصری میده تا از سرش وا کنه .

وتو خونه ای مدیرش میگه وسایل ها هم خیلی گرون شدن با اوضاعی مضطر دست به دعا میشن تا مهمون کمی بیاد یا هم بعد از اینکه همه چی تهیه میکنن در ر و میبندن و با رفتن به کوه و کمر و سفر شانه خالی

میکنن از پذیرا شدن میهمانا نوروزی ووقتی هم که مهما نی به نظر این خسیس , بد بختا نه آمد چنان زل میزنه و خیلی تعارف میکنه که طرف خجالت بکشه و کم بخوره یا اصلا نخوره !!!!!! تا بعد از رفتن مهمونا

خودشون دلی از عزا در بیارن .

خیلی بدم میاد از اونایی که صله ارحام رو فقط تو بخور بخور میدونن اگه خوراکی بود, خوش گذ شت و گرنه پشت سرشون غیبت و حرفای ناروایشان تا سال تموم بشه ,تموم نمیشه.

از مجلس هایی که با اینکه همه فامیل جمع اند ولی وسیله خنداندن همدیگه شده مسخره کردن همدیگه یا نقل و نبات مجلسشون غیبت باشه خودم شخصا پا به فرار میذارم.

فلانی برا عید ش میره با این وضع گرانی کلهم برا خودش یه دست خرید میکنه غا فل از اینکه بعضیا تو حسرت یه لبا س کهنه اند.

بعضیا هم با الفاظ این مد روزه , اون یکی کلاسه از رو چشم هم چشمی با این الفاظ کا رایی میکنن و چیزهایی میخرند , خانه خراب کن ,بعد میگن : چشم زدن ما رو , چطور شد اختلاف پیداشد تو زندگیم ؟

بدبختانه فلانی از 1 اسفند هی وسایل و زندگیشو مرور میکنه ببینه چی کم داره یا نداره یا چی عوض شدنیه تا عید استمرار این کارا شده , ملکه ذهن اون , غا فل از اینکه مرور خودش تا سال جدید باید ملکه

ذهنش بشه تا ویروس را که تمام اعضا و ارواحش را آلوده کرده با آنتی ویروس از بین ببره تا برا سال جدید اثری از اون ویروس نمونه .

پامو نمیذارم خونه ای که قران پر از گرد و خاک را به سر سفره هفت سین میاره و لعنت میگم به اونایی که اصلا قرآن نمیذارن سر سفره هفت سین و به خاطر مد که فاز فال بالاست فالگیری میکنن که مطمئنا تو

اون دنیا همین قرآن ازشون حالگیری میکنن.

صاحب خانه به بچه هاش قبل از رفتن به مهمونی تعلیم میده :فرزندانم به خونه هر فامیلی رفتیم با میوه و شیرینی تکراری خودتون رو سیر نکنین مگر در جایی که همه آنها به یه شکل پذیرایی میکنن و آجیلانونم

یا بریزید تو جیب یا کیفتون . دریافتی عوض آشنایی با امر مقدس صله ارحام , شکم به صابون زدن آموزش داده شد اونم حرفه ای!!!!

وسط حرفای نوروز خان گفتم :پس کدوم خونه ها برای تو نو و تمیزو دلنشینه ؟ گفت :خونه هایی که اهالی اون اول خونه تکونی دل کردن با مراقبت مستمر در طول سال وقبل از رسیدن سال قانع بوده به البسه هایی

که سالم است و نو نیست ولی در عوض رسیدن به پوشاک خود, پوشاکی به محرومی پوشانده نه برای کسب شهرت فقط برا رضای خدا و شاد شدن دلی که کعبه مخفی ا ست و علاوه بر هرروز تلاوت قرآنی , در

ساعات تحویل سال نو با ادب و احترام صاحبش ,در محضر و نور قرآن محو میشوند و نور بر سر سفره هفت سینشان است که تا هفت آسمان انسان به وسیله این کلام الهی میتواند عروجی داشته باشد و انسان با

کمال با نیت خدایی و بی ریا دو آغوششان را باز میکنند برا مهمان و این ایام را مناسب میداند تا به اندازه وسعش نه اسراف, طعام حلالی را با پذیرایی به میهمانان احسان ائمه گرداند و اگر خود به دیدار دوست

و آشنایی رود جز به نیت صله رحم نرود که در این صورت به هر گام برداشتن او اجری است که معادلش در این دنیا نیست و هنگام جمع شدن با فامیل علاوه بر اینکه شئونات اسلامی و شرعی را حفظ میکند, نقل

و نبات مجلسشان سخنان خدایی است و یاد دارند آن سیلی را که بر روی مادرمان فاطمه سلامالله ملعونین زدند «السلام علیک یا فاطمة الزهراء» که فرشتگان به گوش می ایستند و همانا بدان نگاه کردن به این خانه ها

لذت نگاه کردن به طبیعت را نسیم بهاری دوباره به جان این نوروز خان میچشاند و اینجا ملایکه هم گویند فتبارک الله احسن الخالقین .

 نظر دهید »

دل نوشته به امین الله

11 بهمن 1393 توسط داداشي

بنام خدا

السلام علیک یا رسول الله

تنها ترین پیامبری که بیش از همه پیامبران مورد اذیت و آزا ر قرار گرفت , تو بودی

تنها ترین پیامبری که اصلا امت یا گروهی را نفرین نکرده , تو بودی

اولین دلیل خلقت هستی , توبود ی

آخرین پیام رسان خدا , تو بودی

تنها کس که به دعوت یار به دیدارش معراج کرد, تو بودی

پادشاهی که با فقرا همنشینی داشت , تو بودی

تنها امین خدا که در غار حراء به راز و نیاز می پرداخت, تو بوی


خدا محمد را آفرید بعد اورا با مبعوث شدن به پیامبری آزمایش کرد که ایشان نمره قبولی خدا که در ذهن ما نمیگنجد را کسب

کرد, با خلق و خوی خدایی نیکو با همه , خدا گزینششان کرد که به غار حراءبرود و راز و نیاز کند و صدا پیچش کند و به

مراتب زیاد به گوش ملائک برسد تا آنها هم درسی گیرند و ایشان لبیک گو به غار رفت و چنان گریه ها کرد و چنان راز و نیاز

ها گفت و چون غار در دلشمیهمانی والا مقام داشت دهانش از تعجب این مقام وا مانده بود و جمع و جور نمیشد از آن ور هم

دشمن امین خدا , زیاد بود و به دنبالش بودند , عنکبوت دست به کار شد و با عشق توری بزرگ به اندا زهدهان غار دوخت و بر

دهانش انداخت چون حرفهای ایشان متاثرش ساخته بود و این عنکبوت برای عرض ارادت کاری برا حفظ پیامبر به قدر وسع خودش

کرد وخلاصه تونستند از مهمانشان محافظت کنند و از آنجا که سخنان گوهر بار ایشان در گوشت و پوست غار حک شده حال محل

زیارت و دارالشفاء زائران بیت الله الحرام گشته و بعد از موفقیت در این مرحله نوبت مصاحبه رسید خدا دعوتشکرد وآدرس رو هم

داد سنگ زیر پاش گفت من میخوام برسونمتون, حضرت چون به رئوفیت  مشهورند فرمود: باشه وسنگ زیر پاش به سرعت از زمین

کنده شد و به طرف بالا رفت ولی نتوانست ازگنبد مسجد بگذردو از همراهی پیامبر باز ماند ,  شرمسار شد و گفت اشکالی ندارد

من در هوا منتظر شما میشوم تا برگردید و احدی را نمیگذارم تا قدمی در جا پای شما گذارد و اگر باشد تا قیامت زیر همین

گنبد مسجددر هوا به عشقت معلق می مانم و مدال افتخار فرش راهت بودن را به همه آیندگان نشان میدهم تا به عزت

تو پیش خدا پی ببرند و بلا فاصله ملائک اذن همراهی با حضرت را خواستند و ایشان در فکر دیدار یار قبولکردند

وملائک حلقه زدندو یکی بالش گسترد تا پیامبر بنشیند ولی بعد از اندکی همراهی در اوج خوشحالی به خاطر همراه بودن با

امام ندایی آمد (که ورود افراد جز محمد ممنوع است )و پا فشاری کردندکه بروند اما دیدند قدمی جلوتر روند میسوزند آنجا

به جنس خدایی بودنش پی بردند و در حسرت همراهی ماندند تا اینکه پیامبر جلیل القدر که وجودش سرشار از نور خدا بود

بعداز دیدار یار به زمین آمدو باز به هدایت بندگان خدا پرداخت و در این راه ظلم های فراوان دیدند اما دریغ از یک آهی

چون ایشان میدانست که اگر آهی کشد ویرانه شود دین و دنیای طرفی که آزار میداده پیامبر را و جهنم درانتظارش مینشیند.

الله اکبر به این صبرومهربانیش که سنگش می زدند اما از روی معرفتش در حق ملعون دعا میکرد , در نبودش سراغش میگرفت و به

وقت مریضی ملعون به ملاقاتش میرفت.

الله اکبربه این ادب و احترام ایشان که کسی مقدم نمی شد بر او در سلام کردن حتی به بچه ها هم با تقدیم سلام در س

بزرگوار بودن را یاد میدادند.

الله اکبر به روح لطیف و مردم دار بودن ایشان که در صف نمازی به خاطر گریه بچه نمازش را طول نداد تا بچه آزار

نبیند .و  چون خدا دید محمد عاشقانه هرشبانگاه به ستایش ربش میپردازد به خواهش ملائک که درحسرت شنیدن صدای

پیامبر بودند با اینکه هر لحظه از روز را صدایش می شنیدند و نمی خواستند در شبانگاه از این نعمت محروم شوند

مناجات شبانه را جزء واجبات ایشان قرار دادحال کسی که عشق تو در دل دارد چه کم دارد و آنکه عشق تو دردل

ندارد چه دارد ؟ گر کسی عشقت رادر جان پرورد سعادتمند گردد و در دنیا عامل به دین شود و در آخرت از شفاعت

شفیعان بهره مند گردد و و بهشتسراسر نور و رحمت را به عشاق پیامبر به اسمشان زنند و ملائک فراشان عشاق

پیامبر در دو دنیای فانی و باقی خواهند بود و اگر عشق تو در مزرعه ی دلی نباشد علوف هرز زمین دل را بی ثمر

میکند و حاصلشعملی ظلمانی است که شعله های ظلمت با نادیده گرفتن تمام حقوق زمین را می سوزاند و دلش را ظلمت

غفلت فرا میگیرد و در دنیا خسارتها ی زیانباری که تباهی عملش است و در آخرت بهایش جز آتش جهنم چیزی

نخواهد بود .


یا محمد هستیکه در نگاه به تو وامانده , اگر قلمی به اندازه منتهای زمین تا انتهای آسمان با جوهر در یایی

هم داشته باشم و کتابی به پهنای کهکشان داشته باشم بازنتوانم میم محمد را به رشته تحریر در آورم چه

رسدکه اوصاف شما را بنویسم و مسلما زبانم هم قاصراست از تعریف و تمجید شما که اصول دین در شما خلاصه شده و

شما که هدهد خدا بودید وشما که عزیز خدا هستید آنقدر عزیزهستید که زائران خدا بایداول به پابوسشما آیند ,

عزیز ید چرا که خدا شرط مسمان شدن را شهادت دادن به تو قرار داده یعنی کسی که اشهد ان محمد رسول الله و علی

ولی الله گوید بر خدا بس است تا آن شخص را در هر فرق ومذهبی و اعمالی بوده بر کشتیسفینة النجاة مسلمانان سوار

کند ,عزیز خدایید که به هنگام تولد انسان خدا فرمود: که مسلمان باید به گوش راست طفل اذان خوانند تا انسان

از همان وقت طفولیت به شما وراه حق و مستقیمتان معرفت پیدا کند و به محض گرفتن جان بشر تلقین بر میت را

واجب شمرده تلقینی که یادآوری میکند خدایش کیست پیامبرش کیست و …. تا اگر بنده ای غافل زدنیا رفته باشد

یا بر اثر وحشت قبردر نتیجه ی گناه و عذاب زبانش گشوده نشود با گفتن این تلقین تخفیفی در عذاب کرده باشد

عزیز ید که خدا در کتاب خود آورده که هرکس نام شما شنود و صلوات نفرستد منافقاست پس فرموده که بر محمد و

خاندانش سلام و درود بفرستید و از او اطاعت کنید وتسلیم فرمانهای او شوید , و در حدیث آورده که شما

یا  محمد شهر علم خدا هستید و علی دروازه آن و عالمان برای سیرابشدن از شراب علم و معرفت باید به شما توسل

کنند.

گذری بر احوال دلم

یا محمد با دیدن گنبد خضرایی تو در قاب تلویزیون دلم به تپش درمی آید و چشمانم پر اشک میشوند و در این حال

فرشته ای فداکاری میکند و 2تا بالشرا به خاطر شما و به خاطر اینکه عشق شما در دلم نهفته است میدهدتا بر دلم

سوار شوم و در حرمت پیاده شوم و به محض رسیدن سجده شکر کنم و باریختن اشکهایم برروی سنگ فرشهای سفید

حرمت سیاهی دل را پاک کنم و بعد فقط بنشینم و ساعت ها نگاهتان کنم و فقط سلامتان گویم ودیگر حرفی از غم و

غصه و آروزی دنیوی نگویم همان طور که در مشهدالرضا فقط به حرم و کرمشان نگاه میکردمبه حرم و کرم شما نگاه

کنم تا غبار گناه از این چشمانم زدوده شود و سوء و نور خدایی خویش را بازیابد و بتواند درستی را ببیند و با

قدوم دلم بیام حرم و دورت بگردم و آنقدر بگردم تا ستون های ایمانیدلم استوار گردند و با هر قدم که اجری

دارد , نور الهی و عشق ناب محمدی دلم را فراگیرد تا اسیر دنیا نشوم ولی هزارافسوس که وزنه این دل به خاطر

گناه چند تنی شده که 2بال نمیوانند پروازش دهندو حال یا محمد با دیدن حرم تو چاره ای نیست تا دل بسوزد و

بار سنگین حسرت بر وزنش افزوده کند و لی 2دست دلم همیشه به سوی شمادراز است و کافیست که دستش گیرید و

عنایتی کنید و دلم راتنظیم بر پاکی کنید تا اعمال خداپسند کنم تا در نهایت به دعوت خود شما با جان و دل آیم

وسجد ه شکر خدا کنم و در مقابل حرمتا ن به دعا و رازو نیاز بارانیبپردازم و آرزوی د یرینه ام پایان

گیرد,یامحمد از خدا همواره زیارت شما را به همراه معرفت داشتن میطلبم اما انگار دنیا مرا اسیر خود کرده که

شما مرا یاد و دعوتی نمیکنید ولی اگر با نیامدم خوش باشید دوست دارمنیایم تا شما خوش باشیدگرچه آمدن من به

حرم در سعادتمند شدنم تاثیر داشته باشدو دلم می ترکد و خون میبارد اگر شما ناراحت باشید و دوست میشوم با

هرکس که با شما و خاندانتان دوست باشد ولی دشمن و انتقا م گیرمیشومبا کسی که به اهانت و دشمنی نسبت به شما

برخیزد و کفن میپوشم یا رسول الله ولی اجازه نمیدهم کسی به آبرو و عزت و دین ما که شما باشید نگاه چپ بکند و

جانم را که ارزشی ندارد فدایتان میکنم .یامحمد تا آخر عمرم که باشد در انتظار دعوت شما می نشینم ولی کاش

مرا  در جوانی دریابی و مسافر حرمت کنی   . اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

سمیه372

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ارتباط مجازی با امام زمان
  • شهید

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

اوصیکم بتقوی الله

  • اوصیکم بتقوی الله
  • تماس