تولدت مبارک
سلام
روزی من به تولد دعوت داشتم قبل از رفتن هی میگفتم آخه کادو چی ببرم ,چی بخرم ؟ کلافه شدم آخر همین طور دست خالی رفتم دیدم همه اومدن خونه پرشده بودو دم در جایی خالی بود نشستم همون جا خدا خدا میکردم کاش کادو ها رو در جمع ندهند آخه اگر میدادن آبروم میرفت و میفهمیدن که دست خالی رفتم بعداز کمی دیدم عده ای از بچه ها بخاطر این که صاحب تولد از ترانه خوشش نمی آمد مولودی میخوانند خوشم اومد گفتم خوش به حالشون اونا اگه دست خالی هم باشن همین که مجلس رو گرم کردن خوبه و میتونه کادویی باشه بعد باناراحتی نگاهم افتاد به اونایی که با جان و دل کف میزدن به خودم گفتم دستم نشکسته لا اقل میتونم کف بزنم چنان کفی میزدم که کف دستانم کمی سرخ شده بود ولی باز دلم گرفته بود کیک را هم آوردن همه میگفتن تولد تولد تولد مبارک ,ولی عجب بود که من مات مانده بودم چشمم صاحب تولد را میگشت تا براش بگم که شرمنده ام به خاطر کادو ولی اون نیومد شمعش را که گذاشتن به سن 1180 آنوقت فهمیدم که چرا نیامد .دیگه شرمنده وار زبانم بند اومده بود که این همه ساله آقا به تولد خودشون نمیتونند بیان چون ما خودمون اسیر و تنها گذاشتیمش و این همه سال نتونستیم حتی باهم یه کادوی کوچولو تقدیمش کنیم ولی به جایش تونستیم هی ناراحتش کنیم هی منت بر سرش بذاریم که فلان نذر رو دادم برا سلامتی آقا دریغ از این که باید با جان و دل در خدمتش بود .
آقا جان کاش میشد عمل نیک بسیار میکردم و شمع بر رویش میگذاشتم و برایت تولد بیادماندنی میگرفتم .
دست خالی بودم نتوانستم تبریک بگم آخه خشک و خالی(بی کادو) که نمیشه تبریک گفت انشاءالله سال بعد با کادو میام .
آقا جان دیگه شمعها هم جونشون به لبشون اومده میگن اونقدر شمع روشن شده اما لایق فوت کردن آقا هیچ کدوم نشد یم
کیک هم میگه کاش میشد روزی تا کنم کامها رو شیرین به یمن ورود حجت خدای مبین
دستهای به هم کوبیده میگن از فراغ آقا بر سر هم می کوبیم تا ما ها که صدا نداریم اینجور صداش کنیم تا بیاید ودر حضورش از شادی به هم کوبیده بشیم .
اللهم عجل لولیک الفرج